دل تنگم و از دلتنگی اشک میریزم. وسط کتابخونه. چندین و چند شبه که خواب آشفته میبینم. نمیتونم. پر از غلطم و نیاز به تنهایی دادم.
کاش به مادرم نگفته بودم. کاش.
دلم میخواد ببینمت و بهت بگم مسئول اشتباهِ من تویی.
میترسم اسیب برسونم به عین. میدونم چقدر دوستم داره. من نمیتونم اندازه ای که اون منو دوست داره دوستش داشته باشم. نمیتونم.
درباره این سایت